تماس با مدیر |
آرشيو مطالب |
آخرین مطالب |
درباره ما همسنگران
» ضامن آهو » شعرهای سیدناصر ولائی » ياوران مهدي » مباحث اخرالزمان » ظهور نزدیک است » شهدا شرمنده ایم » امروز اولین روز از باقی عمر من است » (وب مداحی کربلایی محسن احمدی) » همراه رهبر » کلبه ساده من » معبری به آسمان » نگاه » گروه اسلام شیوا » ذاکرین اهل بیت » لبیک یا حسین » هیئت جوانان مسجد حضرت سیدالشهداء(ع) » پاتوق عاشقان علی اصغر (ع) » گمنام » پایگاه رسمی حزب الله لبنان » هیئت بین الحرمین اندیمشک » معبری به آسمان » انصارالمهدی » شهید چهارده سال بعد از انتظار » حزب الله لبنان » معبر سایبری اندیشه » REZAHOOSHMAND » وطنم قلعه سرچهاردانگه » منتظران ظهور 313 » وبسایت رسمی شجره طیبه صالحین،حلقه شهیدمهدی مکاری شهر مشکات » خادمین سرزمین نور » کـلــبـه درویــــشـی » اَین عمار!!!درجستجوی عمار... » یالثارات » سایت مداحی کربلایی محسن احمدی » ♥♥ استاد رائفی پور ♥♥ » سنگر جنگ نرم » مجمع فرهنگي رهپويان علوي سريش آباد » تار نمای تخصصی حاج جواد دلیر » وبلاگ فرهنگی و مذهبی لثارات الحسین (ع) » مهدویت وآخرالزمان » معبر سایبری اندیشه » هیئت محبان امام جعفرصادق(ع) تربت جام » معبر سایبری اندیشه » مهدی موعود (عج) » مـــنــتــظـران مـــهــــدی » بسیج ما » جاودانه ها » جنگ 93 » هیئت متوسلین به حضرت زهرا(س)خرم آباد » بیرق عشق » دغدغه » دل خوشي های طلبه » تفرش عصر مدرن » یا اباصالح المهدی » روستای شهید حسین چکی(روستای دشت آهو) » کانون جوانان بسیج شهرستان فریدن » گرافیک کده » سرباز سایبری سید علی » بیتابان گربلا » کانون جوانان بسیج شهرستان فریدن » مولا مهدی گل یاس » معبر سایبری ساوه » مجله حقیقت » مهدی مولا گل یاس » بیرق عشق » رزمنده سایبری » هیئت بین الحرمین ساری » مرشد تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشوراییان زنجان و آدرس b-zanjan.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. دیگر امکانات آمار وب سایت:
|
+ نوشته شده توسط فداییان رهبری در و ساعت
3:9 | سال 61 هـ ق عصر روز دهم محرم لشكر یزید بعد از اینكه امام حسین ـ علیهالسلام ـ را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به سوی خیمههای حرم امام حسین ـ علیهالسلام ـ روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاك با آن بیشرمان بر سر جامهای در كشمكش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او میربودند.[1] دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند. بعد از این اهلبیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن میگفتند كه ما را بر كشته حسین ـ علیهالسلام ـ بگذرانید. چون اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ نگاهشان به كشتهها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند.[2] بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار كشید: چه كسی است كه اسب بر پشت و سینة حسین ـ علیهالسلام ـ بتازد! ده كس داوطلب شدند و تن حسین ـ علیهالسلام ـ را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.[3] و همان عصر عاشورا بود كه عمر سعد سر مبارك امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده و هفتاد دو سر بود و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد.[4] سپس كشتههای خودشان را پیدا كرده دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین ـ علیهالسلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا اینكه توسط قبیله بنیاسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیهالسلام ـ دفن شدند.[5] شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یك خیمه نیمسوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ نقل نشده ولی میتوان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و... داشتهاند. عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور كوچ از كربلا به سوی كوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیهالسلام ـ را بر شتران بیجهاز سوار كرده و این ودایع نبوت را چون اسیران كفّار در سختترین مصائب و هُموم كوچ میدهند.[6] در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیكنم لحظهای را كه زینب دختر فاطمه ـ سلامالله علیها ـ را بر كشته بر خاك افتاده برادرش حسین عبور دادند كه از سوز دل مینالید... و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ می فرماید: ... من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بیتابی نكنم.[7] (گویا اسرای كربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یك دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یك بار هم در روز یازدهم محرم هنگام كوچ از كربلا و به دستور عمر سعد و این كار عمر سعد شاید به خاطر این بود كه میخواست اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شكنجه روحی به اسرا داده باشد.) بعد از اینكه روز یازدهم محرم اسرا را از كربلا حركت دادند به سوی كوفه به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای كوفه و بیرون شهر سپری كرده باشند در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین ـ علیهالسلام ـ و خارجی معرفی كردن آن حضرت مردم كوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به كوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میكنند. ولی با خطابههایی كه امام سجاد ـ علیهالسلام ـ و خانم زینب ـ سلامالله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد میكند و خودشان را به كوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیهالسلام ـ اذعان میكنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل میكنند. در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت میكردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوههای جا داده شده بودند و آنان كه خیال میكردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میكردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میكردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارك میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میكرد و كشته شدن امام حسین ـ علیهالسلام ـ را خواست خدا قلمداد مینمود.[8] ولی با جوابهای كه از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ میشنید بیشتر رسوا میشد. در خبرها آمده كه ابن زیاد بعد از آنكه یك روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در كوچهها و محلههای كوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذیالجوشن به شام روانه كرد. دستور داد كه امام سجاد را با غل جامعه دستها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بیجهاز به سوی شام حركت دادند. مدتی كه اسرا از كوفه و شام در حركت بودند را منابع ذكر نكردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بیادبیهای حاملین سرهای مبارك از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر میكردند. نقل شده كه اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را سه روز پشت دروازههای دمشق نگه داشتند تا شهر را آذینبندی كنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده كه روز اول صفر سر امام حسین ـ علیهالسلام ـ را همراه كاروان اسرا وارد دشمق كردند.[10] واقعه دلخراشی كه برای اسرا اتفاق افتاد این بود كه علیرغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارك ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی كاروان اسرا و از دروازه ساعات كه جمعیت انبوهی تجمع كرده بودند وارد كنند، و مردم غافل شام كه از حقیقت ماجرا بیخبر بودند با مشاهده كاروان شادی و هلهله میكردند و بر سرها اهانت مینمودند. سفر شام برای اهلبیت امام حسین ـ علیهالسلام ـ بسیار تلخ و مصیبتهای دوران اسارت در این دیار، برایشان از سختترین مصیبتها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیهالسلام ـ پرسیدند در سفر كربلا، سختترین مصیبتهای شما كجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».[11] در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی كه به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد كردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید میگذارند و این صحنه از سوزناكترین صحنههایی است كه برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق میافتد. چرا كه یزید ملعون بر سر امام توهین كرده و شماتت میكند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان میداند و به مردم اجازه حضور میدهد و در آن مجلس به لبهای مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران میزند.[12] گویا در این مجلس است كه یك مرد شامی به خود اجازه میدهد و این جسارت بزرگ را میكند. دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به كنیزی میخواهد و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب روبرو میشود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبهای در مجلس یزید ایراد میكنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره میكند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار میكند. اسرا در مدتی كه در شام بودند بنابر روایتی در یك خرابه صورت زندانی نگهداری میشدند[13] و در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست كه امام سجاد ـ علیهالسلام ـ را شهید كند كه خانم زینب مانع میشدند. در مقاتل آمده كه یزید خطیبی خواست كه در اجتماع مردم صحبت كند و از یزید و معاویه ستاش كند و به امام علی و فرزندان آن حضرت جسارت كند و در رابطه با پیروزی ظاهری یزید به اصطلاح سخنرانی كند و خطیب ایراد سخن كرد و اوامر یزید را اجرا نمود و به ذم امام حسین ـ علیهالسلام ـ پرداخت در این حین امام سجاد ـ علیهالسلام ـ فرمود: ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوبها روم (منظور میزی بود كه خطیب شامی روی آن صحبت میكرد) تا چند كلمهای صحبت كنم كه موجب خشنودی خداوند و اجر و ثواب حضار باشد. یزید نپذیرفت. ولی مردم اصرار كردند تا امام به منبر رفت امام خطبهای خواند بعد از حمد و ثنای خدا خود را معرفی كردند، كه اصل و نسبشان كیست به ماجرای كربلا و اسیری خود اشاره فرمودند. در مجلس غوغائی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه میكردند یزید از مؤذن خواست كه اذان بگوید. ولی امام از این اذان هم علیه یزید استفاده كرده و یزید را رسوا نمود.[14] از جمله وقایعی كه برای اسرای اهلبیت در شام اتفاق افتاد بنا به گفته برخی منابع وفات دختر سه ساله امام حسین ـ علیهالسلام ـ است . از كامل بهائی نقل شده اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ شهادت پدران را از كودكان خردسال پنهان میداشتند. و به آنها میگفتند كه پدر شما سفر كرده، تا اینكه شبی دختری از امام حسین ـ علیهالسلام ـ به نام رقیه از خواب بلند میشود و بهانه بابا را میگیرد و ضجه و ناله میكند و همه اهل خرابه با این كودك همنوا میشوند تا اینكه سر امام را در طشتی میآورند خانم رقیه سر را به بالین گرفته و با آن سر درد دل میكند. پدر بعد از تو محنتها كشیدم بیابانها و صحراها دویدم. بعد از مدتی دیدند كه سر به یك طرف افتاد و كودك هم طرف دیگر او را حركت دادند. دیدند كه جان به جان آفرین تسلیم كرده[15] بعد از اینكه مردم شام بوسیله خطابههای حضرت زینب و امام سجاد ـ علیهماالسلام ـ شناخت كامل از اسرای اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ یافتند یزید تحت فشار افكار عمومی و جهت جلوگیری از رسوائی بیشتر سه پیشنهاد از امام سجاد ـ علیهالسلام ـ را خواست اینكه سر امام حسین را پس دهد، چیزهائی كه غارت شده برگردانند، اسرا را در صورت كشتن امام سجاد با یك فرد امین به مدینه روانه كند ولی یزید سر امام را پس نداد و از كشتن امام منصرف شد و پیراهن كهنه امام حسین ـ علیهالسلام ـ را با مقداری پول پس داد.[16] و اجازه داد كه اسرای اهلبیت در شام برای شهدای كربلا عزاداری كنند. بعد از اینكه مدتی اسرا در شام مقیم بودند یزید از قتنه مردم بیمناك شده و از نعمان بن بشیر، كه قبلاً امیر كوفه بود، خواست فردی پارسا و امین همراه اسرا آنها را بنا به خواست خودشان روانه مدینه نماید. راوی میگوید: هنگامی كه اهل و عیال امام حسین ـ علیهالسلام ـ از شام برگشتند و به عراق رسیدند از راهنمای كاروان خواستند كه آنها را از راه كربلا عبور دهد و ایشان قبر امام حسین ـ علیهالسلام ـ را زیارت كنند و چند روزی بعد از رسیدن به كربلا مشغول عزاداری و سوگواری برای امام و شهدای كربلا بودند.[17] گویا خروج اسرا از شام به طرف مدینه در بیستم صفر 61 بوده یعنی مدت 20 روز از ورود به شام تا خروج از آن طول كشیده، بعد از زیارت قبور شهدای كربلا راهی مدینه شدند و بالاخره زینبی كه با برادران و اقوام خویش از مدینه خارج شده بود بدون برادر و خویشان و با رنج سفر و داغ شهداء و مصیبتهایی كه در طول این مدت دیده بود وارد مدینه شد. باید در پایان نیز خاطر نشان شد كه در این مختصر نمیشد همه وقایع اتفاق افتاده از كربلا تا شام و مدینه را توضیح داد و همچنین در اكثر منابع تاریخی به تاریخ دقیق خیلی از وقایع اشاره نشده بود و لذا به این خاطر از پرسشگر از اینكه نتوانستیم تاریخ دقیق را یافته و ذكر كنیم عذرخواهی میكنیم. برای مطالعه بیشتر میتوان به منابع زیر مراجعه كرد: 1. كتاب الارشاد از شیخ مفید(ص). 2. حیاة الامام الحسین بن علی(ع) باقر شریف قرشی. 3. ریا حسین الشریعة، ذبیحالله محلاتی. 4. زندگانی ابا عبدالله الحسین، عمادزاده. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ابی مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن كامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول 1380. [2] . سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، چاپ: اسوه نوبت دوم، 1357، ص180. [3] . شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در كربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ پنجم، ـ صلی الله علیه و آله ـ 485، اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349. [4] . شیخ عباس، پیشین، همان، ص486، و شیخ عباس پیشین، همان، ص 351. [5] . شیخ عباس، پیشین، همان، ص492، اولین مقتل، پیشین، ص353. [6] . شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كسرهای، انتشارات جمكران، چاپ پنجم، ص 490، ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص 351. [7] . شیخ عباس، پیشین، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 306. [8] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519. [9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372. [10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374. [11] . ابو مخنف، مقتلالحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385. [12] . ابومخنف، پیشین، ص 387. [13] . شیخ عباس قمی، نفسالمهوم، ترجمه آیتالله شیخ محمد باقر كسرهای، ص 568، انتشارات صاحبالزمان جمكران، چاپ پنجم، 1374، ص 568. [14] . ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول 1380، ص 405. [15] . محمدعلی، عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هادی، چاپ اول، 1372، ص 350. [16] . ابومخنف، پیشین، ص 408. [17] . ابومخنف، پیشین، ص 411. تنها ره سعادت : ایمان ، جهاد ، شهادت نظرات شما عزیزان: برچسبها: وقایع , بعد از عاشورا, مستندات , تاریخی, وقایع بعد از عاشورا با مستندات تاریخی , مستندات تاریخی وقایع بعد از عاشورا ,
|
لوگوی وبگاه همکاران سایبری موضوعات مطالب پیوندهای روزانه برچسبها نوای وب پخش انلاین همکاران دیگر |